Persian Love Poetry Hafiz Shirazi غزل 38 بی مهر رخت روز مرا نور نماندست اشعار حافظ شیرازی


غزل شماره 38 حافظ بی مهر رخت روز مرا نور نماندست ستاره

متن. بی مهر رخت روز مرا نور نماندست. وز عُمر مرا جز شب دیجور نماندست. هنگام وداع تو ز بس گریه که کردم. دور از رخ تو چشم مرا نور نماندست. میرفت خیال تو ز چشم من و میگفت. هیهات ازین گوشه که معمور.


Persian Love Poetry Hafiz Shirazi غزل 38 بی مهر رخت روز مرا نور نماندست اشعار حافظ شیرازی

غزل شماره ۳۸. بی مهر رخت روز مرا نور نماندست. وز عمر مرا جز شب دیجور نماندست. هنگام وداع تو ز بس گریه که کردم. دور از رخ تو چشم مرا نور نماندست. می رفت خیال تو ز چشم من و می گفت. هیهات از این گوشه که.


مه‌دی اخگری Mahdi Akhgari📸 on Instagram “بی مهر رخت روز مرا نور نماندست وز عمر مرا جز شب

بی مهر رخت روز مرا نور نماندست. وز عمر مرا جز شب دیجور نماندست. هنگام وداع تو ز بس گریه که کردم. دور از رخ تو چشم مرا نور نماندست. می‌رفت خیال تو ز چشم من و می‌گفت. هیهات از این گوشه که معمور.


بی مهر رخت روز مرا نور نمانده است

بی مهر رخت روز مرا نور نماندست وز عمر مرا جز شب دیجور نماندست. هنگام وداع تو ز بس گریه که کردم دور از رخ تو چشم مرا نور نماندست. می‌رفت خیال تو ز چشم من و می‌گفت هیهات از این گوشه که معمور.


شعر بی مهرِ رُخَت روزِ مرا نور نماندست حافظ _ غزل 38

Persian Poem: No.38 Hafez ShiraziWithout the sun of your face, my day is bereft of light,And of life, only darkest night is left me.Patience is the cure for.


فقط یک روز مانده تا بی مهر شویم

حافظ: بی مهر رخت روز مرا نور نماندست / وز عمر، مرا جز شبِ دیجور نماندست / هنگامِ وداعِ تو ز بس گریه که کردم دور از رخِ تو چشمِ مرا نور نماندست می‌رفت خیالِ تو ز چشمِ من و می‌گفت هیهات از این گوشه که معمور نماندست وصلِ تو.


دلتنگ تر از هر شب و هر روز شدم من بی مهر پدر، شمع پر از سوز شدم من تقدیر مرا بی سر و سامان و سپر

Translation of 'بی مهر رخت روز مرا نور نماندست (Bi mehre rokhat rooze marā noor namandast)' by Hafez Shirazi (حافظ شیرازی) from Persian to English (Version #2)


دانلود رمان پاییز بی مهر اندروید apk ، آیفون pdf ، epub و موبایل دانلود رمان عاشقانه pdf

« غزل شمارهٔ ۳۸: بی مِهرِ رُخَت روزِ مرا نور نماندست اطلاعات جمع شود / باز شود با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.


آموزش خوشنویسی با خودکار / خط تحریر آموزش مصرع ( بی مهر رخت روز مرا نور نماندست ) YouTube

بی مهر رخت روز مرا نور نماندست. وز عمر مرا جز شب دیجور نماندست. هنگام وداع تو ز بس گریه که کردم. دور از رخ تو چشم مرا نور نماندست. می‌رفت خیال تو ز چشم من و می گفت. هیهات از این گوشه که معمور.


Hafez Ghazal 38 تفسیر و معنی غزل 38 حافظ بی مهرِ رُخَت روزِ مرا نور نماندست YouTube

بی مهر رخت روز مرا نور نماندست. وز عمر مرا جز شب دیجور نماندست. هنگام وداع تو ز بس گریه که کردم. دور از رخ تو چشم مرا نور نماندست. می‌رفت خیال تو ز چشم من و می‌گفت. هیهات از این گوشه که معمور.


رفتی و روز مرا تیره تر از شب کردی / بی تو در ظلمتم، ای دیدهٔ نورانی من پروین_اعتصامی رفتن روز

درود خدمت همراهان عزیز و همیشگی کانالرسیدیم به غزل سی و هشتم از دیوان حافظیک غزل عاشقانه و غمناک که در فراق.


هجران بی مهر رخت روز مرا نورنماندست غزل 38 ۳۸ فال حافظ با معنی و تفسیر کامل YouTube

بی مهر رخت روز مرا نور نماندست. وز عمر مرا جز شب دیجور نماندست. هنگام وداع تو ز بس گریه که کردم. دور از رخ تو چشم مرا نور نماندست. می‌رفت خیال تو ز چشم من و می‌گفت. هیهات از این گوشه که معمور.


غزلی از حافظ بی مهرِ رُخَت روزِ مرا نور نماندست، وز عمر، مرا جز شبِ دیجور نماندست ایهام در

غزل شماره ۳۸: بی مهر رخت روز مرا نور نماندست. غزل شماره ۳۹: باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است؟ غزل شماره ۴۰: المنة لله که در میکده باز است. غزل شماره ۴۱: اگر چه باده فرح بخش و باد گل‌بیز است


بی مهر رخت روز مرا نور نماندست

Translation of 'بی مهر رخت روز مرا نور نماندست (Bi mehre rokhat rooze marā noor namandast)' by Hafez Shirazi (حافظ شیرازی) from Persian to English Deutsch English Español Français Hungarian Italiano Nederlands Polski Português (Brasil) Română Svenska Türkçe Ελληνικά Български.


رحلت جانسوز حضرت استاد کاتوزیان پایگاه خبری اختبار

بی مهرِرُخت روز ِ مرا نور نماندست وزعمر مرا جز شب دیجور نماندست مِهر: آفتاب دیجور: تاریک، ظلمانی معنی بیت: روزهای من که با آفتاب رخسارتو روشن بود، حال که رفتی، هیچ روشنایی درروزهای من نیست.


38 بی مهر رخت روز مرا نور نماندست وز عمر مرا جز شب دیجور نمانده است YouTube

بی مهر رخت روز مرا نور نماندست وز عمر مرا جز شب دیجور نماندست هنگام وداع تو ز بس گریه که کردم دور از رخ تو چشم مرا نور نماندست. دور از رخت این خسته رنجور نماندست.